Web Analytics Made Easy - Statcounter

روزنامه هم میهن نوشت: به گفتگو با نهال تجدد؛ نویسنده و پژوهشگر ایرانی مقیم فرانسه، سراغ کتاب آخر او یعنی «ایرانی‌تر» رفتیم و به بهانه آن از مفهوم ایران و ایرانی، مؤلفه‌ها و شاخص‌های آن و اینکه چگونه در جهان مدرن امروز که بر مدار جهانی‌شدن قرار دارد، می‌توان ایرانی بود. نهال تجدد معتقد است، تجربه شخصی‌اش از زیستن در جهان غرب و همسر فرانسوی‌اش «ژان کلود کری‌یر» که از فیلمنامه‌نویس‌های مهم فرانسه و سینمای جهان است، ایرانی‌تر شد و به میانجی همین ایرانی‌ترشدن توانست موفق به جهانی‌شدن و تعامل و گفتگو با فرهنگ‌های دیگر شود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

او معتقد است، برای جهانی‌شدن باید ایرانی‌تر شد و التزام به هویت ملی و غنی‌کردن آن، راهی برای گفتگو با جهان و کنشگری مؤثر در سطح جهانی است. برای درک بهتر این معنا بخش دوم گفتگو با نهال تجدد را در اینجا بخوانید.

‌با ژان‌کلود به روستای اجدادی خود در شمال هم رفتید؟

بله. جالب اینکه من در آن خانه روستایی که خیلی داغان شده بود، معذب بودم، اما ژان‌کلود وقتی به آنجا آمد، یک لحاف انداخت و روی زمین خوابید و خیلی هم احساس راحتی می‌کرد. آنقدر آنجا راحت بود که من راحت شدم و دیگر احساس معذب‌بودن نمی‌کردم. او همه‌چیز را برایم راحت‌تر می‌کرد به‌این‌دلیل که خودش با زندگی راحت برخورد می‌کرد، اساساً زندگی را سخت نمی‌گرفت و همواره سعی می‌کرد با ماهیت و کارکرد هرچیزی مواجه شود، نه ظاهرش.

‌زندگی شما درواقع گفتگو و همزیستی بین دو تمدن است...

اصلاً کتاب «ایرانی‌تر»، روایت همین معناست و به‌همین‌دلیل دو بخش ایران و انیران دارد که این تعامل و همزیستی یک ایرانی و یک فرانسوی را بیان می‌کند. وقتی با یک انسان غربی در این سطح ارتباط داشته باشید، ارتباطی که بتوانید یکدیگر را کامل کنید به‌وجود می‌آید. من وقتی سال اول چین‌شناسی به دانشگاه رفتم، سرکلاس مانویت، استادم میشل تاردیو تا اسم مرا خواند، گفت شما چه‌نسبتی با رضا تجدد دارید؟ وقتی فهمید پدرم است، با احترام ویژه‌ای با من برخورد کرد و گفت، شما باید به‌جای من پشت میز بنشینید. پدرم الفهرست ابن‌ندیم را تصحیح کرده بود که یکی از مهمترین منابع درباره مانویت است و به‌همین‌دلیل برای او قابل احترام بود. می‌خواهم بگویم در یک سطح فرهنگی، ایرانی‌بودن یک امتیاز بزرگ است و من این موقعیت را در غرب تجربه کردم. آن‌ها که جهان، تاریخ و فرهنگ ایرانی را در سطحی عمیق و والا می‌شناختند، همواره برای ایران و من ـ به‌عنوان ایرانی ـ احترام ویژه‌ای قائل بودند و این نشان می‌دهد که چقدر ایران تاریخی ما در ذهن یک فرد فرهیخته غربی، جایگاه ارزشمندی دارد.

‌آیا نگاه بدبینانه‌ای که برآمده از تصویری از ایران سیاسی باشد، در مواجه با شما وجود نداشت؟

چرا. مثلاً وقتی به نمایشگاه‌های کتاب می‌رفتم با من به‌عنوان ایرانی از فیلم «بدون دخترم هرگز»، صحبت می‌کردند و تصویرشان از ایران این بود که در آنجا مردی، زنش را کتک می‌زند. اتفاقاً همان‌سال یک خواننده خیلی مهم فرانسوی، زن هنرپیشه‌اش را به قصد کشت، زده بود و من همیشه می‌گفتم پس چطور شما کشور مرا با تصویری که آن‌فیلم ارائه می‌دهد قضاوت می‌کنید درحالی‌که خودتان هم چنین اتفاقاتی در کشورتان دارید. بله چنین برخورد‌هایی را هم تجربه کردم که برآمده از تصویری سیاسی یا رسانه‌ای از ایران بود. من کتاب «عارف جان‌سوخته» را نوشتم که ۱۰ سال روی آن زحمت کشیدم و زمانی که برای سخنرانی درباره این کتاب به جایی دعوت می‌شدم به‌جای اینکه از مولانا از من سوال کنند، از احمدی‌نژاد می‌پرسیدند.

‌شاید تصویر ایران در افکار عمومی و مردم آنجا، با خوانش یا هویت‌سیاسی گره خورده باشد، اما در میان روشنفکران و آن‌ها که در سطح بالاتری از قشر‌های اجتماعی قرار دارند، بیش از مؤلفه سیاسی ازطریق مؤلفه و عنصر فرهنگی با ایران و ایرانی مواجه می‌شوند و نگرشی تاریخی به آن دارند.

دقیقاً. یعنی هرچه با قشر فرهیخته‌تر مواجه می‌شویم، آن‌ها ایران را با فرهنگ و تمدن ایرانی گره می‌زنند تا هویت سیاسی و ساختار قدرت. البته گاهی به‌دلیل برخی رخداد‌های سیاسی، مثلاً در جامعه فرانسوی شاهد بودم که چه قشر روشنفکر، چه مردم معمولی تحت‌تاثیر آن بودند و در این‌مواقع من خودم را به‌عنوان یک سرباز کوچک فرهنگ و تمدن ایرانی می‌دیدم که وظیفه دارم بگویم، ما ایرانی‌ها چه‌کسانی هستیم و از هویت‌ایرانی خود دفاع کنم.

‌خب این یعنی اینکه احتمالاً شما گاهی به‌دلیل ایرانی‌بودن با سرکوب، سرزنش یا تحقیر هم مواجه شده‌اید و از این بابت هم شاید رنج کشیده باشید.

 این رنج را باید به آگاهی تبدیل می‌کردم. اینکه بتوانم به آن‌ها بفهمانم که کلیت ایران و ایرانی را به یک رخداد سیاسی گره نزنند و به شناخت عمیق‌تر و وسیع‌تری از ایران و عقبه تاریخی و هویتی آن دست یابند. این یک مبارزه دائم است که باید تلاش کنی تا دیگران را از خطا‌های شناختی نسبت به ایران دور نگه داری. نه اینکه در درون جنگ فرهنگ‌ها مبارزه کنم یا به آن اعتقاد داشته باشم، بلکه تمام تلاشم بر این محور بود که در جهت پیوند فرهنگ‌ها بکوشم. همیشه سعی من و ژان کلود این بود؛ آنجا که سیاست می‌بُرد، ما با فرهنگ بدوزیم.

‌آیا شما هم مثل خیلی از ایرانی‌هایی که خارج از کشور زندگی می‌کنند، گاهی یک خلاً و فقدان درونی یا هویتی را احساس می‌کنید؟

بله. کاملاً حس می‌کنم. یک لحظه‌هایی در زندگی هست که به‌قول فروغ، بهانه‌های ساده خوشبختی هستند که من آن‌ها را فقط زمانی که در ایران هستم، تجربه می‌کنم و همیشه با حضور در وطن برای من رخ می‌دهد. این لحظه‌ها را من بسیار غنیمت می‌شمارم، چون مرا به یک اصل، هویت ملی و تاریخی‌ام پیوند می‌زند و احساس غنی‌شدن می‌کنم. چندهفته پیش دخترم از پاریس به تهران می‌آمد و من در سالن انتظار فرودگاه منتظرش نشسته بودم. آنجا شاهد خداحافظی خانواده‌ها از مسافران‌شان بودم که من می‌توانستم راجع به هر کدام‌شان یک کتاب بنویسم. با اینکه از ۱۷ سالگی از ایران رفتم، اما انگار همه آنها، همه آن رفتار‌ها و کنش و واکنش‌های عاطفی را می‌شناختم و این دقیقاً برآمده از همان هویت جمعی و تاریخی ماست که می‌توانیم شمایل ایرانی‌بودن خود را با آن تشخیص دهیم.

‌برهمین‌اساس شاید بتوان گفت، ایرانی‌بودن یا هویت ملی ایرانی را می‌توان در چیزی بیرون از جغرافیا جست‌وجو کرد. کسی می‌تواند در یک جغرافیا و سرزمین دیگری زندگی کند، اما حامل و واجد هویت ایرانی باشد.

من به‌خاطر داشتن همسر فرانسوی و معاشرین او که همه به یک فرهنگ دیگر تعلق داشتند، حتی خواب‌هایم را هم به زبان فرانسه می‌دیدم یا زبان فرانسه، زبان اولی بود که با آن کتاب نوشتم، درواقع با فرهنگ فرانسوی آمیزش دارم، اما وقتی ایران هستم، یک حسی دارم که غیرقابل توصیف است و فقط در اینجا تجربه می‌کنم. راستش فرهنگ ایرانی و فرانسوی در من به‌مثابه نماد فرهنگ شرق و غرب در هم آمیخته است، اما یک‌سری احساسات و عواطف است که من فقط در داخل ایران تجربه می‌کنم. شاید این غلوآمیز باشد، ولی زمانی که ایران هستم، حتی ترافیک هم اذیتم نمی‌کند و از تماشای مردم و هم‌وطنانم لذت می‌برم. انگار یکی از اعضای خانواده بزرگی به‌اسم ایران هستم که حالا در میان آن‌ها قرار گرفته‌ام و این برایم بسیار لذت‌بخش است.

‌وقتی در فرانسه هستید، دل‌تان برای ایران تنگ نمی‌شود؟

خیلی زیاد، اما، چون مشغول کارکردن درباره فرهنگ ایران هستم، این دلتنگی‌ها کم می‌شود و ایران همواره در درون من جریان دارد. شاید برای‌تان عجیب باشد گاهی به آن‌هایی که در جنگ شهید شدند، می‌اندیشم که اگر من ذهن خود را در خدمت وطن قرار داده‌ام، آن‌ها جان خود را در راه وطن از دست داده‌اند و فکرکردن به آن‌ها می‌تواند به من آرامش بدهد. ضمن اینکه وقتی خاطرات برخی از آن‌ها را می‌خوانم کاملاً درمی‌یابم که زندگی‌شان عرفانی است و درواقع آن‌ها عرفان عملی را تجربه کردند و این برای من که به عرفان علاقه دارم به‌شدت جذاب و خواندنی است. آن شوروشوق و رفتن به‌سمت مرگ واقعاً شگفت‌انگیز است.

منبع: زیسان

کلیدواژه: ایرانی بودن ایران هستم ایرانی تر ژان کلود

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت zisaan.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «زیسان» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۴۷۲۵۶۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

منیژه، زنی که آفتاب تن برهنه اش را ندیده است / از محو شبانه نقاشی شاهنامه تا توسل به فردوسی برای حجاب!

عصر ایران نوشت: حجه الاسلام سیداحمد علم الهدی که گویا دغدغه‌ای مهم‌تر از حجاب ندارد، در خطبه‌های این هفته نیز بدان پرداخته و این بار گفته است: اصلاً حجاب متعلق به فرهنگ ایران است. حتی آن زمان که هنوز اسلام وارد ایران نشده بود، حجاب فرهنگ ایرانیان بود؛ به‌خصوص در تاریخ ایران باستان و انعکاس این فرهنگ را می‌توان در شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی دید؛ آن زمان که از قول منیژه به عنوان نماد یک زن فرهیخته و ایرانی نقل می‌کند:

منیژه منم، دخت افراسیاب

برهنه ندیده تنم آفتاب.

 این که اساساً استناد به منیژه در شاهنامه، چقدر با هدف ترویج حجاب و عفاف سازگار است را به شاهنامه شناسان وامی گذاریم (پی نوشت را ببینید) * ولی عجالتاً از آقای علم الهدی که در خطبه‌های نماز جمعه، اشاره‌ای هم به تاریخ و فرهنگ و ادب ایران زمین کرده است تشکر می‌کنیم و در عین حال از ایشان پرسیم: ماجرای بهار ۱۳۹۰ میدان فردوسی مشهد یادتان است؟

خودتان را معذب نکنید، به خاطرتان می‌آوریم: آن سال، به مناسبت هزاره سرایش شاهنامه فردوسی - که شما نیز او را به درستی "حکیم" خواندید - مجموعه از نقاشی‌های دیواری با موضوع شاهنامه به مساحت ۲۲۰۰ متر در میدان فردوسی مشهد رسم شد. خلق این اثر هنری حدود یک سال به طول انجامید ولی یک ماه بعد از رونمایی از آن، اداره حفاظت از املاک آستان قدس رضوی، شبانه تعدادی کارگر به محل فرستاد و کل اثر را تا صبح با رنگ سفید محو کردند و از بین بردند!



آقای علم الهدی!

این شاهنامه‌ای که امروز شما بدان استناد می‌کنید تا ثابت کنید که حجاب یکی از مظاهر فرهنگی ایرانیان است، همان شاهنامه‌ای است که روی نقاشی هایش در شهری که شما امام جمعه اش بوده اید، شبانه رنگ پاشیدند و شما هیچ نگفتید!
اگر آن روز، مانع از کار غیر فرهنگی محو نقاشی‌های شاهنامه می‌شدید و لااقل به دوستان تان می‌گفتید که شاهنامه را حکیمی به نام فردوسی سروده و حتی در آن به حجاب نیز اشاره کرده است، امروز استنادتان به این اثر ملی برای ترویج حجاب، دلنشین‌تر بود.

جوانان هنرمند کشور، یک سال در گرما و سرما، عاشقانه کار کردند تا این اثر هنری را خلق کنند

ولی یک روز صبح، دیدند که عده‌ای شبانه روی هنرشان رنگ سفید پاشیده اند؛ به همین راحتی، به همین تلخی!


شما درست می‌گویید آقای علم الهدی! زنان ایرانی در طول تاریخ و حتی هزاران سال قبل از اسلام، به شهادت آثار و روایت مورخین، بانوانی نجیب بوده اند با تن پوش‌هایی از پاکدامنی. اما چرا شما و همفکران تان - فارغ از موضوع شاهنامه - همواره نسبت به تاریخ و تمدن ایران بی مهری می‌کنید و حتی گرامیداشت کوروش را برنمی تابید ولی نیاز که پیدا می‌کنید دست به دامن ایران باستان می‌شوید؟! چگونه حتی در شهری که شما امام جمعه اش هستید، دور میدان فردوسی، نقاشی‌های شاهنامه هم تحمل نمی‌شود ولی صحبت از حجاب که می‌شود یادتان می‌افتد در همان شاهنامه‌ای که روی نقاشی هایش رنگ پاشیده و محوش کرده اند، زنی به نام منیژه وجود دارد که آفتاب تنش را برهنه ندیده است؟!

میدان فردوسی مشهد بعد از نقاشی و بعد از محو کردن آن

بگذارید یک چیز را خیلی رک و صریح به شما بگوییم آقای علم الهدی: کسانی که کمر همت بستند به نابودی و نادیده انگاری تاریخ و تمدن و فرهنگ ایرانی و حتی همین الان هم پدیده‌های ایرانی مانند نوروز خار چشم شان است، اگر بیشتر از دشمنان دین، به ایمان مردم خیانت نکرده باشند، کمتر نکرده اند. تریبون دار‌هایی که سال‌ها فرهنگ ایرانی را در برابر دین قرار دادند و دو راهی جعلی ایرانیت و اسلامیت را پیش روی مردم و خاصه جوان‌ها گذاشتند، عامل بسیاری از دین گریزی‌هایی هستند که نتیجه اش را در خیابان‌ها می‌بینند و بعد، از پلیس‌ها می‌خواهند که محصول کارشان را دستگیر کنند!

راستی بد نیست یک نکته را هم با امام جمعه محترم مشهد در میان بگذاریم: اگر بانوان ایرانی در طول تاریخ هزاران ساله ایران، پوشش‌هایی برازنده زنان عفیف داشتند و به قول شما با حجاب بودند، به خاطر حضور ماموران حکومتی بر سر کوی و برزن‌ها برای تحمیل نوع خاصی از پوشش نبود؛ به خاطر "باور‌های فرهنگی" شان بود که بعد از اسلام نیز "ایمان دینی" بدان افزوده شد.
بروید ببینید چه کسانی با تبر به جان فرهنگ اصیل ایرانی افتادند تا آن باور‌های فرهنگی - که امروز بدان‌ها نیازمندشده اید - به محاق برود؟ و باز بررسی کنید چه کسانی، دین را هزینه منافع خود کردند و به جان "ایمان دینی" مردم افتادند؛ احتمالاً شما نیز به این نتیجه خواهید رسید که ضاربان فرهنگ ایرانی و تخریب کنندگان دین مردم، نه دو دسته که دست بر قضا یک گروه اند!

پی نوشت:
* منیژه اساساً ایرانی نبود بلکه دختر افراسیاب یعنی دختر دشمن ایران بود و برای رسیدن به بیژن او را بی هوش کرد و، چون بیژن به هوش آمد، خود را در آغوش منیژه دید و باقی قضایا! عجیب است که از بین همه زنان تاریخ و افسانه ها، علم الهدی برای ترویج حجاب و عفاف به منیژه استناد کرده و او را فرهیخته هم نامیده است!

tags # شاهنامه ، علم الهدی سایر اخبار (تصاویر) این گوسفند غول‌پیکر چینی از پورشه هم گران‌تر است! قارچ‌های زامبیِ سریال آخرین بازمانده (The Last Of Us) واقعی هستند! (تصاویر) عجیب و باورنکردنی؛ اجساد در این شهر خود به خود مومیایی می‌شوند آخرین حسی که افراد در حال مرگ از دست می‌دهند، چه حسی است؟

دیگر خبرها

  • اظهارات رهبر چین درباره اهداف سفرش به فرانسه
  • واکنش شورای نگهبان به اظهارات روحانی
  • واکنش شورای نگهبان به اظهارات روحانی درباره دلایل رد صلاحیتش
  • آیت‌الله جوادی آملی: حجاج باید پرچمدار فرهنگ ایران اسلامی باشند
  • وقتی مسی را تعویض کردم، خبر از عواقبش نداشتم!
  • منیژه، زنی که آفتاب تن برهنه اش را ندیده است / از محو شبانه نقاشی شاهنامه تا توسل به فردوسی برای حجاب!
  • تماشای یک منظومه عاشقانه و انسانی در تهران/ چرا کارگردان شدم؟
  • حجاج ایرانی باید پرچمدار فرهنگ ایران اسلامی باشند
  • روسیه تصمیم فرانسه را خطرناک توصیف کرد
  • باید یک تفاهم بزرگ رسانه‌ای میان ایران و عراق اتفاق بیفتد